محل تبلیغات شما

بررسی فیلم های سال 2020 و 2019



به یادماندنی ترین فیلم ها در هر زیرمجموعه بلاکچین ، اغلب مواردی هستند که در بعضی از مواقع در مسیر رسیدن به صفحه نمایش ، مانند ایده های سوال برانگیز به نظر می رسند ، و در دهه 2010 ، شاید هیچ آواتار بهتری برای آن احساس از Deadpool وجود نداشته باشد. این فیلم مشهور سالها به عنوان توسعه ستاره به عنوان Ryan Ryan رینولدز لابی برای یک کمدی ابرقهرمان با درجه R که دیوار چهارم را می شکند و همه چیز را از فیلم های X-Men گرفته تا Green Lantern مسخره می کند ، لابد به سر برد. اینترنت را که سرانجام مدیران استودیو به آن اشاره کردند.


حتی پس از آنکه سرانجام سبز شد ، سؤالات توانایی Deadpool در اجرای سبک متا را برای تمام طول یک فیلم بلند محاصره کرد. وقتی فیلم سرانجام رسید ، تمام این سؤالات را استراحت کرد. این فیلم یک پدیده تمام عیار بود که به واسطه شوخی یک دقیقه ای جوک رایان رینولدز در نقش عنوان به کارگردانی شد. این امر ثابت كرد اشتهای زیادی برای کرایه ابرقهرمانی با درجه R بیشتر وجود دارد و صحنه را برای نوعی حق رای دادن فراهم می كند كه حتی Marvel Studios در آن زمان كوششی نكرده بود. به علاوه ، این فیلم فقط یک انفجار از ابتدا تا انتها است.


لوگان از یک شخصیت کلاسیک خداحافظی کرد

هیو جکمن در لوگان


هیو جکمن نزدیک به 20 سال تا وقتی تصمیم گرفت Logan پرده خود را به عنوان کاراکتر درآورد ، چنگال های Wolverine را پوشیده بود ، و این باعث افزایش مخاطرات در آن زمان شد که بعنوان یک حق رای دادن به یک فیلم دست دوم یا خانم مشهور شد. . فیلم های X-Men با زمان جکمن و کارگردان جیمز مانگولد شروع به کار روی فیلم آخر خود کردند و این ناهمواری به ویژه در فیلم های ولورین جکمن که قبلاً در آن بازی می کرد ، از قبل به نمایش درآمده بود. واضح بود که لوگان چیز خاصی بود.


تلاش نهایی Wolverine جکمن می توانست یک افتخارآمیز در یک فیلم عظیم دیگر X-Men یا نوعی فیلم prequel باشد که به فاکس اجازه بازی با شخصیت های جانبی حتی بیشتر را می داد. در عوض ، او و مانگولد مطمئن شدند كه شخصیت در یك بازیگر آینده نگر ، ابرقهرمان غربی ، سنگین با معنا و عمل تلخ ، شخصیتی مانند اسلحه قدیمی را پشت سر می گذارد. از سکانس افتتاحیه گرفته تا عمل نهایی دلچسب ، لوگان نوعی شاهکاری است که هر بازیگر فرنچایز امیدوار است در آن بازی کند.


زن شگفت انگیز به دایانا داد

گال گادوت در زن شگفت انگیز


در زمان ورود Wonder Woman به سینماها ، تقریباً چهار دهه از اولین فیلم بزرگ سوپرمن و تقریباً سه دهه از زمان بتمن گذشته بود. این فیلم می توانست به سختی قابل قبول و متناسب با اقتباس باشد و هنوز هم می توانست توجه خاصی را به این دلیل ایجاد کند که بخاطر آنکه زمان خوبی بود که شاهزاده خانم آمازونیایی از DC Comics Universe بخواهد صفحه نمایش بزرگ خود را بدست آورد.


درعوض ، کارگردان پتی جنکینز و ستاره گال گادوت فیلمی پویا ، گرم و آتشین را به ما دادند که از دوران کودکی دایانا در Themyscira تا معرفی او با دنیای مردان و سرانجام اولین نبرد بزرگ او در بین فانی ها دنبال شد. این فیلم با سکانسهای فوراً به یادماندنی ، از نبرد "سرزمین هیچ کس" که محور آن به دیانا و بحث آرام استیو ترور در مورد تبدیل شده است ، بسته بندی شده است. و در مورد بازیگران حامی - به رهبری یک کریس پین پوچ و بی نظیر جذاب - آنها از بقیه مراقبت می کنند. حتی اکنون ، Wonder Woman هنوز هم به عنوان بهترین فیلم DC Extended Universe ایستاده است.


ثور: راگناروک زندگی جدید و عجیب ای را به MCU بخشید

ثور: راگناروک


بعد از اینكه Guardians of Galaxy با هم همراه شدند و ثابت كردند كه Marvel Studios نمی ترسد کمی عجیب به نظر برسد ، به نظر می رسد حداقل یكی از قهرمانان در حال حاضر تأسیس شده از franchise ناشی از تزریق عجیب اضافی باشد. خوشبختانه برای همه ما ، قهرمانی که این تزریق را به دست آورد ثور بود ، و کسی که این تزریق را انجام می داد Taika Waititi بزرگ بود.


ثور: راگناروک به خدای رعد و برق نوع سبقت های علمی تخیلی بی حد و حصر را که اغلب اوقات در ماجراهای کمیک خود داشت ، داد ، با یک دوز اضافی کمدی اضافه شد تا جایگاه خود را در بین ادمهای دوست داشتنی ترین و بی هدف در دنیای سینمایی مارول برجسته کند. تمبر تصویری ویتیتی ، از مجموعه های رنگی روشن تا سفینه های فضایی عجیب و غریب ، در کل فیلم وجود دارد ، اما بلند کردن سنگین واقعی توسط یک بازیگر باشکوه با هدایت کریس همسورث در عنوان ، مارک روفالو در نقش بروس بانر ، تسا تامپسون به عنوان والکییری انجام می شود. و البته تام هیدلستون در نقش لوکی. Ragnarok یک تمرین است که به ما یادآوری می کند که حتی تثبیت شده ترین قهرمانان حق رای دادن هم اکنون و پس از آن شایسته است که با شور و هیجان متلاشی شوند. نتیجه این لرزش شاید پربازدیدترین فیلم سرگرم کننده در حال حاضر است ، فیلمی که MCU را به سمت بهتر تغییر داده است.


Black Panther بازی ابرقهرمانان را تغییر داد

Chadwick Boseman و Michael B. Jordan در Black Panther


یکی از تأثیرات جانبی متأسفانه زندگی ناخوشایند در دنیایی که با رسانه های ابرقهرمانی اشباع شده است ، تمایل ما به عنوان هواداران برای افزایش سهام در یک فیلم یا دیگری به سطح تقریباً غیرممکن است. در تخیل Fandom ، هر فیلم ابرقهرمانی در یک حق رای مهم این فرصت را دارد که یک راه حل بازی مطلق از یک طریق یا روش دیگر باشد و وقتیسازندگان سازنده به این طرز فکر می رسند ، گاهی اوقات فیلم ها بیشتر از آنچه در مورد داستان خوب است ، تغییر بازی می کنند.


نکته اینجاست که در Black Panther سوارکاری زیادی شده بود ، اولین فیلم ابرقهرمانی در دنیای بزرگ مگا محبوب Marvel Cinematic که یک شخصیت سرب سیاه و یک بازیگر نقش اول سیاه را به نمایش گذاشت. همه می خواستند این دنیا را تغییر دهد ، اما آنها همچنین می خواستند یک فیلم بزرگ ابرقهرمان عالی را بخواهند. کارگردان رایان کوگلر و بازیگرانش توانستند هر دو کار را انجام دهند. Black Panther دقیقاً همان نوع ماجراجویی ابرقهرمانان پیشگامانه ، متحرک ، بسیار خوش تصور است که همه امیدواریم چنین باشد. این فیلم با امتیاز و جایزه اسکار ، لباس و طراحی تولید خود ، به یک فرهنگ و اسطوره شناسی دست می یابد که بندرت در فیلم های هالیوود دیده می شود. به علاوه ، ما را به یكی از بهترین سرپرستانها برای جلب رضایت صفحه نقره - مایكل ب. جردن به عنوان اریك كیلمونگور مرگبار و در عین حال دلسوز. Black Panther کاملاً ژانر ابرقهرمانان را تغییر داد و این نوع فیلمی است که تا سالهای متمادی سنگ محور این ژانر باقی خواهد ماند.


Spider-Man: Into the Spider-Verse ممکن است بهترین فیلم Spider-Man تا کنون باشد

Spider-Man: Into the Spider-Verse


اگر یک ابرقهرمان وجود داشته باشد که به طور قابل توجهی پرده بزرگ را در قرن بیست و یکم اشباع کند ، آن مرد عنکبوتی است. وب سرگرمی مورد علاقه همه در کمتر از 20 سال در 7 فیلم مختلف Spider-Man سه تجسم مختلف از زندگی مشترک را تجربه کرده است ، و این حتی نمی تواند ماجراهای متقاطع فعلی Spidey Tom Holland را با دیگر قهرمانان مارول به حساب آورد. Spidey در فیلم های زیادی وجود دارد ، بنابراین یک ماجراجویی کارتونی که چندین شخصیت Spider را در یک ماجراجویی متحد کرده ، به نظر می رسد که ممکن است مقیاس را تا حد فرسودگی سوق دهد.


سپس به Spider-Verse رسید و به سرعت ثابت کرد که اگر بدانید که چه کاری انجام می دهید چیزی به اندازه مرد عنکبوتی وجود ندارد. سبک انیمیشن پویا و بی وقفه قانع کننده فیلم ، بازیگران صدای صوتی قاتل ، و داستان متحرک در کنار هم قرار گرفته تا بتواند بهترین فیلم Spider-Man را تا به امروز ایجاد کند. این فیلمی است که سفر Spider-Man را با چنان دقت درک می کند که می تواند حقایق عاطفی گسترده ای را در یک لحظه از هم برقرار کند و شما تئاتر را با این عقیده رها می کنید که هر کسی واقعاً می تواند ماسک را بپوشد. موسیقی متن شگفت انگیز هم صدمه ای نمی بیند.


Fast Color یکی از فیلم های کم ارزش دهه است

رنگ سریع


فیلم های ابرقهرمانی در همه ابعاد آمده اند ، همه نوع مضامین را پوشانده و طیف زیرگروه ها را حتی در زیرمجموعه خود اجرا می کنند. فیلم هایی مانند Logan ، Deadpool و حتی Guardians of Galaxy به اثبات این واقعیت در تمام دهه 2010 کمک کردند ، اما بزرگی فیلم ابرقهرمانی نیز فراتر از خصوصیات بزرگ مارول و دی سی است و Fast Color اثبات آن است.


به کارگردانی جولیا هارت ، که فیلمنامه را با جردن هوروویتس به طور همزمان نوشت ، این فیلم ابرقهرمانی کم ارزش داستان زندگی صمیمی یک خانواده ، قدرت های عجیب و غریب آنها را نگه می دارد و مصائبی که آنها را در فاصله ای از یکدیگر در دنیای در حال مرگ نگه داشته است ، روایت می کند. جایی که باران در سالها باران نیاورد. گوگو Mbatha-Raw یک گروه کوچک بازیگران فوق العاده را هدایت می کند ، در حالی که آنها به منظره احساسی پرتنش یک داستانی می پردازند که به همان اندازه در مورد روابط خانوادگی است و در مورد ابرقدرت ها ارتباط برقرار می کند. پر رنگ ، پرتحرک و دلپذیر ، Fast Color یک کلاس اصلی در نحوه استفاده عادی از ژانرهای ژانر است. این کار با روشی دقیق و صحیح ساخته و ساخته می شود ، هرگز اجناس را خیلی سریع هدیه نمی دهد بلکه همیشه لحظه های قدرتمند تر خود را به حساب می آورد ، درست تا اوج کاملاً احساسی و رضایت بخش. در منظره ای پر از مگافرانشایز ، یادآوری این است که باید فیلم هایی برای این اندازه کوچکتر وجود داشته باشد ، زیرا آنها اغلب می توانند به همان سختی به عنوان فیلم های بزرگ ، به ما ضربه بزنند.


انتقام جویان: Endgame بزرگترین فیلم ابرقهرمانی تمام دوران بود

کریس اوانز در انتقامجویان: Endgame


یکی از بزرگترین شکایات مطرح شده در مورد Avengers: Infinity War هنگامی که در بهار سال 20 به وجود آمد ، فقدان آشکار سهام در داستان بود. این فیلم با پایان یافتن نیمی از زندگی در جهان به گرد و غبار کاهش یافت زیرا تانوس پیروزی را جشن گرفت و انتقامجویان زخمهای خود را لیسیدند ، اما منتقدین هنوز گریه می کردند. چگونه ، در یک حق رای دادن پر از عاقبت های بی پایان ، چگونه انتظار می رفتیم باور کنیم که این واقعاً تأثیر عاطفی ملموس خواهد داشت؟ چگونه می توان بازپرداخت ماندگار را در یک مگا فرانسوی ایجاد کرد که با طراحی ، همیشه در جستجوی داستان بعدی باشد؟


انتقام جویان: Endgame جواب این انتقادات و نگرانی ها به بهترین شکل ممکن است. فیلم پایانی در آنچه که استودیوی مارول لقب "Infinity Saga" داده است ، Endgame مانند جنگ بینهایت است به این دلیل که یک قطعه گروه گسترده است که سرنوشت جهان را در معرض خطر قرار می دهد ، اما بعد از آن ، این دو فیلم به چندین روش قدرتمند متمایز می شوند. Endgame یک چیز مطمئنی در گیشه بود ، اما این باعث نمی شد تیم مقابل آن را از خطرات زیادی شامل کند ، از جمله صحنه مرگ زودرس ، یک پرش بیشتر از زمان و البته یک حرکت گذر زمان. تعداد زیادی فیلم این یک چرخش برای نرده ها با بازپرداخت گسترده ای است که پوشش می دهدنه فقط فیلم سه ساعت بلکه کل دهه گذشته فیلمسازی در مارول.


توصیه شده

بعدی

کم ارزش ترین فیلم های اکشن از دهه گذشته

صحنه از اتاق سبز

توسط پاتریک فیلیپس / ژوئن 2019 12:15 EDT / بروزرسانی شده: 15 آگوست 2019 ساعت 8:44 بعد از ظهر EDT


اگر تاریخ چیزی در مورد صنعت سرگرمی به ما یاد داده است ، این است که به محض اینکه چیزی را پیدا کردند که با مخاطبان انبوه ارتباط برقرار کند ، این شرط ایمن است که گفت صنعت تا زمانی که گاوهای ضرب المثل به خانه بیایند ، بازار را با کرایه copycat سیل می کنند. به نظر می رسد طی یک دهه گذشته ، این امر به ویژه در هالیوود صادق بوده است. اگر شما به این امر اعتقاد ندارید ، ما به شما توصیه می کنیم که بخاطر شروع MCU ، به برنامه های پخش برای هر استودیوی بزرگ فیلم نگاهی بیندازید.


بله ، از آنجا که MCU فعالیت های قدرتمند خود را برای تسلط بر بوکس آفیس آغاز کرده است ، رقبای آنها تب و تاب داشته اند تا بتوانند با موفقیت غیرقابل تحمل آن که بیشترین حق رای دادن به حق رای دنیا را برآورده می کند ، پیروز شوند. متأسفانه ، آنها هرچقدر که موفق شده اند شکست خورده اند. خبر خوب این است که برای هر قطعه بمباران فراموش نشدنی که در طول یک دهه گذشته به وجود آمده و از بین رفته است ، یک جریان مداوم از تلنگرهای فعال ستاره ای زیر رادار وجود دارد که به سینماها و سکوهای پخش می شود. گرچه فیلم های موجود در این لیست از نظر مقیاس و تأثیر بودجه بزرگ ممکن است با همتایان بلوک هایشان مطابقت نداشته باشند ، اما هنوز هم سهم خود را از دعواهای برش دهنده استخوان ، تعقیب و گریز از ناحیه سفید ، و انفجار خونین مدیریت می کنند. در اینجا عکسهای ما برای کم ارزش ترین فیلم های اکشن دهه گذشته ارائه شده است.


Mohawk (2017)

صحنه از Mohawk


چند سال پیش ، تد Geoghegan نویسنده / کارگردان نام خود را در میان ژانرهای ساخته شده با شیرینی خانه خالی از سکنه که هنوز هم در اینجا قرار دارد نامگذاری کرد. گرچه تولید بدون بودجه فیلم کاری را که Geoghegan در نهایت به لحاظ جاه طلبی روایی می تواند محدود کند ، محدود کرد ، اما سبک کافی وجود داشت تا از آنچه که فیلمساز بعد از آن انجام می دهد ، هیجان زده شود. Geoghegan به جای ماندن در این دوره و تحویل یک ضربه دیدنی دیگر ، مناظر خود را بر روی یک نوع جانوران ژانر کاملاً متفاوت تنظیم کرد ، این یکی به نوعی یک درام تاریخی مملو از اکشن.


این فیلم با عنوان ساده Mohawk ، در آخرین روزهای جنگ 12 رواج می یابد ، و یک زن جوان Mohawk (که توسط دو دوست خود دارد در کنار هم قرار دارد) پیدا می شود که در برابر گروه باری از سربازان خشونت آمیز آمریکایی در حال تکانی است. Geoghegan روایت سفت و سخت را به عنوان یک حماسه در مقیاس کوچک ارائه می دهد ، و هواداری خود را برای جوی های سوزاننده و آهسته بدن می گذارد و به یک فیلم تعقیب و گریز کمی محکم که کاملاً بی دردسر است اجازه می دهد جریان خون تقلبی را پخش کند. با ما هنوز در اینجا هستیم ، موهاک در صحنه های سنگین گفتگو پرچم دارد ، اما وقتی Geoghegan کلمات را از ترکیب خارج می کند ، این کنشگر ناخوشایند غم انگیز به اندازه انرژی و بینش به اندازه هر بلوک قدرت دارد.


هانا (2011)

صحنه از هانا


اگر اشتراك آمازون پرایم را بدست آورده اید (یا اگر در چند ماه گذشته برنامه نویسی پیش نمایش را در سالن سینما به دست آورده اید) ، احتمالاً شما از سری جدیدترین سریالهای سرویس سرویس پخش هانا بسیار آگاه هستید. دلیل این امر این است که آمازون جهنمی را از آن سریال ارتقا داده است ، که قبلاً خودش نیز سفارش دوم فصل را کسب کرده است. واقعیت تبلیغاتی این سریال - در مورد زن جوانی که در انزوا کامل به عنوان ماشین نهایی کشتار مطرح شده است - غایب است - این واقعیت است که این فیلم بر اساس یک فیلم 2011 به همین نام ساخته شده است.


گرچه آن فیلم - با کارگردانی با صحت غافلگیرانه پراید و تعصب و هدیه دهنده جو جو رایت - به کار خود در حد متوسط ​​در گیشه جهانی پرداخت ، اما به نظر می رسد در سالهای پس از آن همه از تماشاگران فراموش نشده است. همانند سریال ، هانا رایت به دنبال اتفاقات یک نوجوان - Saoirse Ronan در یک عملکرد الکتریکی و دلهره آور - است که دلهره ای برای کنار گذاشتن افراد بد و بیرحمانه دارد. او نیز مانند این سریال ، توسط یک کارآگاه اطلاعاتی مخفی شکار می شود - کیت بلانشت که به طرز وحشتناکی تهدیدآمیز است. برخلاف این سریال ، رایت هیچ وقت نمی گذارد روایت خود را آشکار کند ، و با ایجاد یک فانتزی اکشن شبه کارآگاهی محکم ، با سبک و جسورانه سبک و باریک را تحریک کند که از نظر هر دو مجموعه تنظیم شده با ضربان پالس و درام کاراکتر ، بار سنگینی را تحویل می گیرد. زمان آن فرا رسیده است که این گوهر بسته بندی شده عمل دوباره کشف شود.


13 قاتل (2010)

صحنه از 13 قاتل


برای بسیاری از فیلمسازان آمریکایی ، قرار گرفتن در معرض کار نویسنده افراطی ژاپنی تاکاشی مایک شروع می شود و با استماع مستر او در سال 1999 به پایان می رسد. اگر حتی یک بار هم آن فیلم را دیده باشید ، احتمالاً می فهمید که چرا برخی ممکن است تصمیم بگیرند که از ورود سایر فیلم های سینمایی کارگردان فیلم جلوگیری کنند. از آنجا که ممکن است قابل درک باشد ، این غریزه باعث می شود فرد از کار یکی از فرومایه ترین و پرکارترین فیلمسازان سینما غافل شود. تا به امروز ، ورزش های خیره کننده فیلمبرداری مایک بیش از 100 اعتبار داشته است. در میان آن بازده گسترده ، کار یک فیلمساز بینایی با استعدادی برای ژانر ، دلهره برای گور و عطش عمل چشم پوشی را خواهید یافت.


هشدار Spoiler: مقدار نسبتاً خوبی در هر دو قاتل سامورایی سامورای 2010 در 13 قاتل در Miike دریافت خواهید کرد.مجموعه ای از این فیلم در روزهای رو به وخیم از فئودال ژاپن ، نویدبخش آزاردهنده ای بین قاتلان تیتراژ و برادر بی رحمانه شوگان است ، که تبلیغات بعدی وی تهدید خواهد کرد که هرج و مرج را به منظره صلح آمیز ژاپن بکشاند. مایک با عاقلانه وقت خود را برای رسیدن به آن مرحله نهایی مسابقات می گذراند ، با ساختاری دقیق به سمت فینال سرنوشت ساز با فیلمنامه ای که به مخاطبان این امکان را می دهد تا با ضدقهرمانان و شرورهای درون ، خوب و سازگار باشند. هنگامی که مایک سرانجام درب قاتل 13 قاتل را خاموش کرد ، این کار را با عصبانیت قتل عام می کند که 50 دقیقه پایانی فیلم را به یک پاداش اکشن فراتر از انتظارات وحشی تبدیل می کند ، و او این کار را با وحشیانه خونین و وحشیانه انجام می دهد ، اما همه آن را غافل از دیدن سینمای آمریکا




مرگ کمتر به پایان می رسد و بیشتر از یک باله غیرقابل اجتناب در عروسک درخشان و عجیب روسی است. مهندس نادیا ، مهندس نرم افزار ، در حال مرگ است - بعضی اوقات در انفجارها ، بعضی اوقات در تصادفات آسانسور ، اما مهم نیست که چه مرگ باروک یا عادی باشد ، او همچنان در حال مرگ است ، سپس در جشن تولد 36 سالگی در حمام از خواب بیدار می شود. با چرخیدن حلقه ، او بیشتر و مصمم تر می شود تا بفهمد که چرا دقیقاً در چرخه چرخش کیهانی به دام افتاده است ، به خصوص وقتی که آلان را کشف کرد ، مردی که به همین صورت نفرین شده است.


این فرضیه تخته سنگی مناسب برای ناتاشا لیون است تا بتواند عمیقاً به نوع شوخ غوطه ور شود و بازیگری را که انجام می دهد به بهترین شکل ممکن انجام می دهد. نادیا ، مورد ضرب و شتم قرار گرفته اما در دوران کودکی ناهموار شکسته است ، یک واقع گرای اکریبی است که احتمالاً به همان اندازه هوشمندانه فکر می کند که فکر می کند اما در هیچ کجا نزدیک عاقل نیست. اسباب بازی های لیون با لبه های سرخ شده خود در طول هشت قسمت سریال با یک مهارت متخصص معدود ممکن است با هم هماهنگ باشند ، فاش می کند که به اندازه کافی فتنه است اما هرگز به اندازه ای که شخصیت خسته نباشد ، آشکار می شود. Doll Doll با استفاده از پیچ و تاب فانتزی خود راهی را برای محافظت از خود در برابر آسیب ها قرار می دهد و در آخر اینکه چگونه می توانیم انسانهای مهربان تری بهتر شویم ، اما هرگز به بهای کسی که به طرز کثیف و باشکوهی می توانیم نباشیم.


توصیه شده

بعدی

بهترین فیلم های ابرقهرمانی دهه گذشته

چادویک بوسمن در پلنگ سیاه

توسط متیو جکسون / نوامبر. 22، 2019 3:28 EDT


در سال 2008 ، دو اتفاق اساسی رخ داد که منظره بلاک چین را برای همیشه تغییر دادند. Iron Man وارد جهان سینمایی Marvel شد و The Dark Knight برای مدتی کوتاه به بزرگترین فیلم سیاره زمین تبدیل شد. از آن زمان تاکنون ، ما در دنیای فزاینده ای از فیلم سینمایی ابرقهرمانان زندگی می کردیم ، به این معنی که اگر شما عاشق دیدن کیپ و جوراب شلواری در صفحه بزرگ هستید ، سال های 2010 بسیار سرگرم کننده بود.


دهه گذشته ده ها داستان ابرقهرمانی جدید با آن به ارمغان آورده است ، از تقریباً دو دهمین نسخه از MCU تا تلاش های خود DC برای راه اندازی یک جهان ، و همچنین فیلم های کوچکتر در بین. ما شاهد اختراعات ، راه اندازی مجدد ، بازنگری ها ، و تعدادی از داستان های جدید هستیم که از تصوراتی مشتاق به سرمایه گذاری در یک بازار هستند که به نظر نمی رسد به اندازه کافی از ابرقدرت ها سرچشمه بگیرند.


از این تعداد بسیاری ، بسیاری از اکتشافات ابرقهرمانی ، هرچند ، فقط تعداد کمی از بهترین ها قابل شمارش است و هرچه به سال های 2010 نگاه می کنیم ، زمان آن رسیده که کرم محصول را خرد کنیم. در اینجا بهترین فیلم های ابرقهرمانی یک دهه اخیر به منظور انتشار آنها وجود دارد.


انتقامجویان فیلم عالی تیمی بود

اسکارلت جوهانسون ، کریس همسورث ، کریس ایوانز ، مارک روفالو ، جرمی رنر ، رابرت داونی جونیور در فیلم The Avengers


از لحظه ای که نیک فیوری در پایان مرد آهنی کلمات "ابتکار انتقامجویان" را بیان کرد ، در زمانی که همه می دانستند پس از اعتبار فیلم های مارول بمانند ، طرفداران ابرقهرمانی در همه جا منتظر لحظه ای بودند که این کلمات شکل بگیرد. . به نوعی ، حتی هنگامی که اعلامیه های بازیگران اعلام شد و ماجراهای قهرمان انفرادی دیگر منتشر شد ، بخشی از همه ما وجود داشت که هنوز کاملاً باور نمی کردیم. حتی بعد از اولین تریلر ، The Avengers هنوز چیزی را از رؤیا احساس می کرد ، چیزی که حتی اگر واقعی هم نباشد نمی تواند کار کند.


سپس فیلم وارد شد و نه تنها واقعی بود بلکه یک انفجار مطلق بود. انتقامجویان مطمئناً فیلم کاملی نیستند ، اما آنهایی که وقتی در بهار سال 2012 افتتاح شدند در آنجا حضور داشتند ، اما هنوز هم می توانند حس ترس و وحشت خالص را به یاد بیاورند که این فیلم صرفاً از موجود و موجود به همان اندازه که کاملاً شکل گرفته و محکم است الهام گرفته است. کیفیت ویژه ای اعجاب انگیز برای آن تیمی خاص وجود دارد ، که توسط شوخی و قلب توسط نویسنده / کارگردان Joss Wedon ساخته شده است ، و این باعث می شود احساس جادویی شود. فیلم های انتقام جویان یک زبان فرهنگ پاپ هستند که هم اکنون خودشان هستند ، اما در آن زمان تصور کردن چیزی شبیه به این خیلی سخت بود دشوار بود. اینکه هنوز تقریباً یک دهه بعد کار می کند ، اثبات این است که The Avengers نوع خاصی از رعد و برق در یک بطری بود.


Dark Knight Rises فیلم های ابرقهرمانی را به ارتفاعات اپرا برد

کریستین بیل در فیلم The Dark Knight ظهور می کند


معدود فیلم های ابرقهرمانی تاکنون در موقعیتی به اندازه ظالمانه The Dark Knight Rise قرار گرفته اند. این فیلمی بود که نه تنها باید نتیجه گیری سه گانه کریستوفر نولان و کریستین بیل بتمن ، بلکه باید The Dark Knight را دنبال کرد ، فیلمی که برای مدتی بزرگترین فیلم ابرقهرمانی بود که تاکنون ساخته شده است ، و فیلمی که یک اسکار پس از مرگ را بدست آورد. نیروی طبیعی هیت لجر به عنوان جوکر تبدیل می شود. این یک مکان غیرقابل تصور بود که از ابتدا شروع شود.


تا به امروز ، فیلم Dark Knight Rises فیلمی به ویژه در بین طرفداران ابرقهرمان است ، اما چیزی که سالها پس از انتشار آن به چشم می خورد ، حس ناخوشایند دامنه و جاه طلبی نولان است. جایی که The Dark Knight وقتی به عنوان یک دوئل روانشناختی بین دو شخصیت مخالف عمل می کرد ، در بهترین حالت ممکن بود ، The Dark Knight Rises نمایشگاهی در سطح شهر از ضرب وشتم ، حماسه در مقیاس و مضامین آن بود. از به دام افتادن تک تک پلیس های گاتهام در زیر شهر تا انفجار ورزشگاه فوتبال گرفته تا مترسک در بالای کوه میزها به عنوان قاضی همهگاتهام ، این فیلم از نظر حساسیت عملی است. این جسورترین ، وسیع ترین ، جسورانه ترین بخش از سه گانه Dark Knight باقی مانده است ، و نوسانات شکمی که در دست گرفت ، هنوز هم ارزش تجدید نظر دارد.




چگونه سامین نصرت توانست در دنیای آشپزی تلویزیونی کاری کاملاً جدید انجام دهد؟ به نظر می رسد سریال 20 او از بسیاری جهات الگوهای پیش بینی شده را دنبال کند. او مسافرت می کند ، غذاهای محلی را کاوش می کند ، ساختن آن را نشان می دهد و بحث می کند که چرا ما غذاهایی را که دوست داریم ، دوست داریم. و با این حال به نوعی ، با انجام این کار ، او چیزی کاملاً منحصر به فرد و بلافاصله محبوب را خلق می کند. راز در عنوان نمایش نهفته است. نوسات دنیای غذا را به مرحله ای بی تکلف و عمیق احساس می کند که با سرآشپزهای نئوفیت و دیه غذاهای حاوی غذاهای یکدست و یکدست طنین انداز می شود.

برای شروع ، خود نصرت خودش یک تساوی است. او تقریباً با اشتیاق به هنر خود علاقه مند است ، خواه او به سمفونی میکروارگانیسم هایی که سس سویا ایجاد می کنند یا ذرت ذرت آبپاش شده روی خمیر گوش می دهد ، گوش کند. اما این نمایش واقعی و خسته کننده او از غذا به عنوان چیزی زیبا ، قابل فهم و بی نظیر است که بیشترین دوست داشتنی ، روغن زیتون مخصوص منطقه را به سمت واقعیت محدود شده سوپر مارکت های اکثر آشپزان خانگی می برد. نصرت دنیای هایفالوتین Chez Panisse را نمی بیند که توسط فردی که سریال هایش را تماشا می کند جدا شده است. در عوض آنها یک زنجیره افقی هستند. بیننده می تواند در لوکیشن های باشکوه فیلمبرداری شده ای که بازدید می کند دست بزند و هنوز به چیزی که می تواند در همان روز در آشپزخانه خود امتحان کند پایان یابد. این همه است ، در دنیای نصرت ، به همان چهار عنصر عناوین پخت و پز پایین می آیند و هر کس ، در هر مکانی ، می تواند از آنها قدردانی کند.

باور نکردنی یک سریال باورنکردنی موثر است
کیتلین داور در باورنکردنی

اگر فصل های بیشماری از قانون و نظم را باور کنیم ، مردم وحشتناک هرگز ما را متوقف نمی کنند. اما به نظر می رسد ، هنوز حرفهای دیگری درباره این موضوع وجود دارد. در هشت قسمت پر تنش ، کاملاً دست و پا گیر ، کاملاً باورنکردنی اثبات می شود که بدون شک مورد واقع می شود.

اقتباس از مقاله برنده جایزه پولیتزر 2015 ProPublica ، "یک داستان غیرقابل باور جنسی" ، بزرگترین قدرت باور نکردنی فریبنده ساده است. این تمرکز روی قربانیان است. ممکن است شخصی تصور کند که دیگر سریال های جنایت این کار را انجام دهند تا اینکه یک نفر غیرقابل باور تماشا کند ، و بعد مشخص می شود که نشان دادن تعداد انگشت شماری از صحنه ها در اتاق های بیمارستان پس از انجام یک عمل وحشتناک کافی نیست. در مقابل ، باورنکردنی ، داستان خود را از طریق این ن روایت می کند ، که پیروزی ها ، اندوه ها و مصالحه های وی را به نمایش می گذارد. آنها قهرمانان قهرمانی هستند ، و به آنها نوع پیچیدگی هایی را می دهد که نشان می دهد از موضوع مشابه به طور معمول برای عاملان محفوظ است. باور نکردنی داستان فساد دیوانه کننده ، فرومایه و تنبلی شدید است ، امثال آن خوانندگان مقاله اصلی را در سراسر جهان عصبانی کرده است. اما این همچنین یک داستان از قدرت ، کاری و دلسوزی شدید است. این اجازه را می دهد که اوقات خود را از صحنه ببرد ، در ژانر جدیدی که به خود تلویزیون پوشیده است ، به طرز شگفت آور و جدیدی دست می یابد.

Dolemite Is My Name یکی از بهترین نمایش های ادی مورفی در دهه ها است
ادی مورفی در Dolemite is my name

بیوپیک یک شمشیر دو لبه است. از یک طرف ، آنها یک داستان آماده را ارائه می دهند و فقط منتظرند تا تیم صحیح جمع شود و به طلای سینمایی تبدیل شود. از طرف دیگر ، تبعیت از داستانی که قبلاً نتیجه گرفته است می تواند به همان اندازه مانعی باشد. و وقتی کسی زندگی یک داستان نویس دیگر را به تصویر می کشد ، این فیلم می تواند در اعماق ناف و شادی و تبریک خود فرو رود.

با این حال ، شما هرگز نمی دانید که این آزمایشات را از تماشای لذت بخش ، دلهره آور Dolemite Is My Name ، یکی از کم ارزش ترین فیلم های سال 2019 ببینید. ادی مورفی نه تنها افسانه ردی ری مور را با مهارت بازی می کند بلکه به نظر می رسد سرگرم کننده را مجذوب خود می کند به زندگی سرگرمی پیچیده و سرگرمی با همان موفقیت در زندگی ، موفقیت مور را به همان اندازه با صدای بلند خارج از خانه به نمایش درآورد که او در حال بازی Dolemite بود ، شخصیتی که او را مشهور ساخت. مورفی بخشی از او را با غیرت ساکن می کند ، اما هرگز طنزهای بزرگ را تحسین نمی کند. از نظر تمام رنگ و نقاشی فیلم ، عملکرد مورفی بیشتر با ظرافت وی متمایز است. هیچ کس دیگر نمی توانست چنین نقشی را در چنین کمالی ایفا کند و کارگر کریگ Brewer به وضوح آن را می داند. این یک نمایش کامل استعداد است ، حتی در یک حرفه ای که در حال حاضر پر از ترکیدن با چنین ارتفاعات است. برای 1 دقیقه ، Dolemite نام مورفی است و او هرگز ستاره درخشان نبوده است.



دهه 1980 خود را به داستان پردازی تنبل تبدیل کرد. تنها کاری که باید انجام دهید این است که موهای بازیگران را شانه بزنید ، نوارهای موی سر را بپوشید ، و در بعضی از لنت های شانه بیاندازید ، و بسیاری آنرا به عنوان یک وفادار به آن دوران می خوانند. برای کشف دهه در سطح عمیق تر ، به خصوص وقتی شخصی در حال ترسیم یک گروه موسیقی است که از بسیاری از جنبش های مختلف زندگی به تصویر کشیده شده ، نیاز به داستان گویی متفکرانه است. GLOW این کار را فقط با طنز ، جاذبه و تفریح ​​کامل نمی کند - این امر باعث می شود تا از نظر مثبت بسیار راحت به نظر برسید.


گرچه آلیسون بری و بتی گیلپین بدون شک سریال های اصلی هستند ، اما قدرت GLOW در سرمایه گذاری آن در بازیگران پشتیبانی قرار دارد. داستان های آنها به طرز وحشیانه ای تغییر می کند ، پیشرفت هایی که همه چیز از یک نمایش لحظه آخری به عنوان لیزا مینولی تا فیلمنامه تمام شده روی میز اجرایی نشان می دهد. اما GLOW درک می کند که ، به عنوان یک کشتی گیر روی یک عمل وگاس بی شرمانه و بدون لباس ، وگاس ، هیچ یک از شخصیت های آن جایی نیست که فکر می کردند در زندگی خواهند بود ، و این یک مزیت برای برخی و ناامیدی برای دیگران است. بنابراین ، مراحل بعدی آنها اعمال پرتحرکی برای تعیین سرنوشت است ، از حیلههای تولید داغ گرفته تا پذیرش رابطه هم جنس. بازیگران آن به هر طریقی ممکن است در حاشیه باشند و با اندیشیدن عمیق درباره آنچه که برای هر یک از آنها معنی دارد ، یک ملیله غنی از عصری را خلق کرده است که به همان اندازه درخشان و زیبا بود و ویرانگر بود. هرچه جنجال آنها پیش می رود ، ن GLOW نمی توانند کج شوند و نمایش آنها را به خاطر آن دوست دارد.


Keepers یک ورودی سخت در ژانر جنایت واقعی است

نگهبانان


جنایات واقعی همیشه یک ژانر قدرتمند بوده است ، اما دهه 2010 شاهد آن بودیم که با تولیداتی همچون سریال ، میندوزونتر ، و فیلم مورد علاقه من قاتل به اوج محبوبیت جدیدی رسید. ممکن است نگهبانان به نوعی از روند گذشته به پایان برسانند ، تکه ای از رپورتاژ گزارش های مربوط به مرگ اسرارآمیز دهه 1960 که سرگرم کننده بود و به سرعت فراموش می شد. اما با اجازه دادن غم و اندوه و سردرگمی کسانی که در یک شبکه فساد نهادی قرار دارند ، مرحله محوری قرار گرفت ، نگهبانان به چیزی عمیق تر ، شجاع تر و در کل بهتر شدند.


گشت و گذار در مورد قتل خواهر كتی سسنیك در مكتب كاتولیك بالتیمور در سال 1969 ، نگهبانان اجازه می دهد تا كسانی كه معلم جوان روشن را به یاد می آورند ، بهترین نتیجه را بگیرند. اما این به هیچ وجه ساده نیست به عنوان یک شیطنت برای یک چهره محبوب جامعه یا بازگو کردن جرم و جنایت. دروازه بان ها به یک سیستم غار وحشیانه و ظالمانه ، پوشش و فساد می پردازند. قتل سسکنیک تنها واضح ترین بیان یک مدرسه ، شهر و کلیسا بود که با سوءاستفاده جنسی و نامردی رو به زوال قرار گرفتند - جنایاتی که ممکن است ده ها سال در گذشته باشد اما هنوز هم بر کسانی که از آنها زنده مانده اند سنگین است. در مرکز صداهای خود ، این سریال آنچه جنایات واقعی را ژانر پرشور دنبال می کند ، قرار می دهد: از دست دادن ، خشم و اشتیاق سوزش برای شفافیت که دوام می آورد ، مدتها پس از این که تیترها متوقف شدند.




منظره سرگرمی در طی سالهای 2010 به طرز چشمگیری تغییر کرده است که مبدا و نقطه پایانی دهه عملاً قابل مقایسه نیست. سال 2009 ، عصری بود که تقریباً مطابق با گذشته اتفاق افتاد: تلویزیون در تلویزیون ، فیلم هایی که به عنوان کالاهای بدنی خریداری شده ، دسترسی دیجیتالی به سرگرمی یک واقعیت و نه یک مورد خاص که انتظار می رود با این حال ، سال 2019 شاهد انتشار اولین جریان با نمایشی مانند دیزنی + بودیم که برجسته تر می شود و باعث می شود نمایش هایی مانند The The Handmaid's Tale برای اولین بار پخش شود و اصطلاحات عامیانه مانند "binge-watch" به طور فزاینده ای به چیزی تبدیل شود. پدربزرگ و مادربزرگ درک می کنند.


نتفلیکس حاکم این دنیای شجاع و جدید سرگرمی است و برنامه نویسی اصلی آن در بالای تخت همیشه درخشان خود قرار دارد. از کارگردانانی مانند برادران کوئن گرفته تا بازیگرانی مثل تونی کلت ، استعدادهای برتر صنعت ابتدا به نتفلیکس می روند - و به نظر نمی رسد که متوقف شوند. با این روحیه ، ما در اینجا هستیم تا بهترین اصالت Netflix در یک دهه گذشته را جشن بگیریم ، هم فیلم ، هم برنامه های تلویزیونی و هم مینی بارها. در اینجا به ده سال دیگر پیروزی های جنایات واقعی ، داستان های موفقیت آمیز علمی تخیلی ، و تمام نمایش های آشپزی نشان می دهیم که می توانیم شکم بزنیم.


کربن تغییر یافته Netflix در بهترین حالت علمی-تخیلی است

کربن تغییر یافته


داستان های سایبرپانک همیشه شیفته مرگ بوده است - به ویژه ، مرگ به عنوان یک تجربه اختیاری. در دنیایی که اطلاعات می تواند غیرمادی باشد ، چرا ذهن نیست؟ و اگر چنین است ، چرا فقط به یک بدن ، یک واقعیت ، یک عمر تنبیه محدود می شود؟ کربن تغییر یافته (یکی از گرانترین نمایش های Netflix) این مفاهیم را به نقطه پایانی منطقی خود می برد: دنیایی که نفس شخص را می توان در آن نگه داشت ، در اصل هارد اکسترنال است ، و قرن ها بین بدن ها جابجا می شود . با قیمت مناسب. فناوری ممکن است مفهوم "طول عمر" را به صورت گسترده منفجر کرده باشد ، اما این بدان معنا نیست که همه در مجالس نمایش تبدیل به یک "Metususah" واقعاً جاویدان شوند.


بسیاری از پروژه های با هدف مشابه در این مرحله متوقف می شوند ، و از شگفتی چنین دنیایی محتاط هستند. كربن تغییر یافته ، با محوریت تجربیات تاكشی كوواكس ، مزدور كه ​​به بدن جدیدی منتقل شده است (یا "آستین" كه این دنیا به آنها اشاره دارد) فرضیه را بیشتر می كند. تاكسي كه قرنها قبل در معرض خطر قرار گرفته بود ، در حاشيه چاقو دنياي آلترن كربن زندگي مي كند ، بين زندگي كه ديگر وجود ندارد و يك زندگي متعادل ، تعادل برقرار مي كند ، اما تنها تا زماني كه كارفرما ثروتمند خود اجازه دهد. نکته نمایش از این روحیه اخلاقی ، پوست سر تیز ناشی می شود: چگونه می توانیم زندگی خود را تعیین کنیم؟ کربن تغییر یافته دقیقاً جواب ندارد ، اما نمی خواهد. این سادگی سؤالاتی را مطرح می کند که خواسته های جهانی انتزاعی فن آوری ما ، حتی اگر جواب ها وحشتناک باشد.


Bojack Horseman یکی از بزرگترین برنامه های تلویزیونی دهه است

اسب بوژاک


Bojack Horseman یک سریال انیمیشن است که در آن گربه های انسان شناسی علامت های شکایت Portnoy را رها می کنند ، سگ ها عکس های پشت اعضای خانواده را قاب می کنند ، و چراغ های هالیوود جوایز فیلم هایی با عنوان The Nazi Who Yahtzee را بازی می کنند. همچنین این یک گزارش کاملاً صادقانه از تلاش یک مرد برای پذیرفتن اینکه او به مردم صدمه زده است به روشهایی که هرگز قابل خنثی نیست. تنش بین این دو نیمه نمایش برای تولید کمتر غیرقابل تحمل خواهد بود ، اما تنش جایی است که Bojack Horseman در آن زندگی می کند. گاهي اوقات مردان با آكولوتل ها تاريخ مي شوند. گاهی اوقات یک خواهر نیمه گمشده در یک ازدواج بسته چند همسر دارای هشت پدر است. و بعضی اوقات ، اسب اسب دار می فهمد که او از داشتن یک فرد بد خسته شده است ، اما نمی داند چگونه تغییر کند.


بوژاک برای غلبه بر مشروبات الکلی ، پذیرش اشتباهات خود و تصمیم گیری بهتر تلاش کرده است ، اما این نمایش مشخص کرده است که هیچ لحظه ای نیست که فرد به یک حالت خوب از خیر برسد. Bojack باید به انتخاب خود ادامه دهد ، در مقابل شیاطین خود قرار بگیرد و نتایج اعمال خود را ادامه دهد. آیا او قادر خواهد بود؟ هیچ کس نمی داند ، اما یک چیز روشن است. در آغوش پیچیدگی های زندگی در کانون توجه ، Bojack Horseman یک شاهکار مدرن است.


Ballad of Buster Scruggs برادران Coen در صدر بازی خود هستند

تیم بلیک نلسون در فیلم Ballad of Buster Scruggs


سریال گلچین به خوبی و واقعاً در صدر سرگرمی ها قرار دارد. Black Mirror ، American Horror Story ، The Romanoffs و The Terror نه تنها ثابت نکرده اند که قالب منحصر به فرد در ژانر کار می کند ، بلکه می توان از آن برای گفتن داستانهای منحصر به فرد پر جنب و جوش ، بدون قید و شرط در پیوستگی - نادری در تصادفی-سنگین ما ، دوران دوست داشتنی با ویکی. ردیابی سلسله Targaryen سرگرم کننده است ، اما گاهی اوقات ، یک شخص فقط می خواهد از تنوع در یک موضوع لذت ببرد.


برادران کوئن نه تنها گلچین را دوباره به دنیای فیلم های برتر با تصنیف شاد از Buster Scruggs بازگرداندند. در عوض ، آنها آن را پر از رعد و برق شلیک کردند و اجازه دادند که در سراسر غرب آمریکا شل شود. Scruggs با تشکیل شش داستان که با مضامین کلاسیک غربی هالیوود ساخته شده است ، همه چیز را از دنیای بی رحمانه صحنه های نمایش سفر گرفته تا مکالمات صحنه دار درمورد زندگی شرح می دهد. مانندهر فیلم برادران کوئن ، اندکی غم انگیز ، کمی شیرین ، کاملاً عجیب و غریب و در نهایت ، بسیار بیشتر از مجموع اجزای آن است. در استفاده از قالب گلچین ، فیلم در قسمتهای عجیب و غریب زندگی مرزی (و جذابیت تاریخی ما با آن) صدمه می زند ، و ساختمانی از طنز سیاه به همان اندازه کج و جذاب به لبخندهای شخصیت هایش می دهد. در Buster Scruggs هیچ خنده‌های آسانی وجود ندارد و هیچ فاجعه ساده‌ای وجود ندارد و همین چیزی است که آن را به یک فیلم کاملاً کاملاً وحشتناک لذت بخش تبدیل کرده است.


تاج یک پرتره درخشان از خانواده سلطنتی است

کلر فوی در بازی تاج و تخت


آیا ممکن است درباره خانواده سلطنتی انگلیس حرف بیشتری برای گفتن داشته باشد؟ ممکن است کسی بخاطر فکر کردن مورد بخشش قرار نگیرد ، چرا که حتی حیرت انگیزترین نگاه در یک خط چک از سوپر مارکت احتمالاً بیش از دو دهه از مرگ او خبرهای پرنسس دیانا را نشان می دهد. و با این حال ، با گرفتن میکروسکوپ به گروهی از مردم که اکثر آنها احساس می کنند کاملاً خوب می دانند ، ولیعهد قلمرو جدیدی پیدا می کند و به طرز حیرت انگیزی ، این باعث می شود که داستانهای آنها از هر زمان دیگری حیاتی تر باشند.


رویکرد نمایش مهم است. در پی سلطنت ملکه الیزابت دوم از نخستین روزهای خود تا آنجایی که طبق گزارش ها ، هدف ولیعهد ، امروزی ، آن را فرا گرفته است. کلید موفقیت در این نمایش بازیگران است که مشهودترین کلر فیوی به عنوان ملکه دو فصل اول است. او با گذشت زمان در این نقش ، یک دار یخی بسیار عالی است ، حتی مخاطبان آن را فراموش می کنند. فقط با بازبینی قسمتهای ابتدایی می توان فهمید که Foy چه کار کند و دقیقی در ساخت آن انجام داده است. اولیویا کلمن کار خود را برای او انجام داده بود ، اما البته او با آن برابر است. در انتهای فصل سوم "آببران" فصل سوم ، اشک کاملی را که او شکل می دهد و می ریزد ، شاهد باشید. این نمایش در مورد خواسته ها و پاداش های قدرت است که با غنی ای روبرو می شود که هرگز متوقف نمی شود. که با توجه به اینکه همه می دانند داستان چگونه پیش می رود ، ستایش بالاترین مرتبه است.


روما ثابت می کند که نتفلیکس می تواند فیلم های اصلی و قدرتمندی بسازد

روم


آلفونسو کوارون در حرفه خود به عنوان کارگردان بسیار دور و گسترده سفر کرده است. هری پاتر و زندانی آزكابان او را به هاگوارتز فرستادند ، كودكان مردان دیدند كه او در آینده یك دیستوپی را كشف می كند ، و گرانش درون پوستی بی پایان فضای بیرونی می چرخد. اما رم به مکانی شخصی تر می رود ، که در درجه اول از خاطرات خود در مورد بزرگ شدن در محله Colonia Roma در مکزیکو سیتی ساخته شده است. در اینجا ، در محیط های نسبتاً فروتنانه ، او به بررسی آنچه خانواده را تشکیل می دهد و چه نیروهایی را تهدید می کند که آن را از هم پاشیده می کنند.


در ابتدا داستان Cleo ، یک خدمتکار زنده برای یک خانواده مرفه ، روم توجه جدی به وقایع زندگی خود و خانواده ای که در آن خدمت می کند ، دارد. در محدود کردن تمرکز فیلم ، کوارون فقط یک ذره بین را به تنش ها و ناراحتی های دهه 70 مکزییتی نمی برد ، بلکه کوچکترین شیفت های درون یک خانواده مجرد را نشان می دهد تا در قدرتشان تکتونیکی باشند. حاملگی اضطراب آور ، حادثه ای کلو ، خیانت پدرسالار خانواده و لحظاتی که میک که یک زبان بومی است به جای اسپانیایی صحبت می شود به اندازه صحنه های اعتراض خونین خیابانی بزرگ و قدرتمند است. کوارون یک عمل متعادل کننده دشوار متعادل در روم را کنترل می کند و اقدامات صمیمی درام های داخلی را به عنوان سمبل مشکلات گسترده تر و لحظه های دلهره آور در خود به تصویر می کشد. با انجام این کار ، او فیلمی با قدرت ، نعمت و شادابی غیر غیرمعمول ایجاد می کند.




در پی سقوط به موقع Dollhouse ، لاچمن به سختی برای کار صدمه دیده است. در حقیقت ، او همیشه مشغول رزرو مچاله ها در چندین مجموعه تلویزیونی دیگر از جمله هاوایی پنج-او ، انسان بودن ، صد و بی شرمانه بود. در سال 2014 ، لاچمن با تلفن قدیمی خود تماس گرفت و یك بار مستعار Marvel Maestro Joss Whedon ، كه نقش اصلی را در نمایندگان سرمایه گذاری MCU با صفحه كوچك خود از S.H.I.E.L.D بازی می كرد ، درگیر شد. در آن زمان ، نمایش مداوم روی حباب مارول به دومین فصل خود راه یافت که Whedon به دنبال پر کردن چند شکاف مهم در پشت پرده یکی از چهره های اصلی SHIELD ، Chloe Bennett در فیلم غیر انسانی بود. ساخت اسکای


اگر در حال مشاهده عوامل S.H.I.E.L.D. بودید. در آن زمان ، بدون شک به یاد می آورید که لاچمن شکاف ها و بعضی موارد را پر کرده است و در 9 قسمت 2 فصل به عنوان جی یانگ ، مأمور آزادی خواهی مادر Slay-Inhuman ، اسکای ظاهر شده است. سرانجام وی شرور اصلی نمایندگان S.H.I.E.L.D. شد. فصل 2 ، رشته هایی را که منجر به تقویت Papa Skye (بازی با انرژی بدون کلام توسط کایل مک لاچلان) شده بود ، در حالی که برنامه ای ناخوشایند را برای ساختن غیر انسانی (یا مجسمه های کوچک شده) جهان به وجود می آورد ، به همه چربی زد.


نیمه اول فصل 2 نمایندگان S.H.I.E.L.D. نابرابر بود (کارهای جنون آمیز مک لاچلان که غالباً در کنار اردوگاه اشتباه می گرفتند) ، نیمه دوم با ورود جی یانگ باحال ، محاسبه شده و همیشه در حال طراحی لاچمن نجات پیدا کرد. اگرچه جی یانگ با پایان مناسب تری روبرو شد ، ما نمی توانستیم کمکی بکنیم اما کمی ناراحت باشیم که او زمان بیشتری را در این سریال نگرفت.


دیچن لاچمن با جنایتکاران وحشی در پادشاهی حیوانات بازی کرد

دیچن لاچمن در TNT Kingdom Kingdom


در حالی که لاچمن در طول حرفه خود تمایل خاصی به سمت خیال و قلمرو علمی تخیلی نشان داده است ، اما همچنین موفق شده است خودش را کاملاً کبوتر نکند تا کرایه ژانر را از آن خود کند. این بازیگر در واقع در سال 2015 نقش نادر فیلم را تجربه کرد ، و در مقابل آی ایندی جان John Hawkes در رمز و راز نئو نوآر خیلی دیرهنگام ظاهر شد. چند سال بعد ، او دوباره با ایفای نقض تکراری در درام جنایی بسته شده توسط TNT ، پادشاهی حیوانات ، دوباره بد شد.


پادشاهی حیوانات آزادانه از دلخوشی دیوید میشاد اقتباس شده و با انتقاد بسیار خوب از استودیوی 2010 استرالیایی به همین نام ، پادشاهی حیوانات این عمل را به کالیفرنیای جنوبی پیوند زد. این داستان از قبیله کودی را روایت می کند که به سرپرستی یک مادریچ اراده آهنین (الن بارکین) دست خود را به هر روشی در بنگاههای جنایی باز می دارد. لاچمن در فصل سوم سریال خود به این سریال پیوست و در حالی که مشکلی به نام فرانکی داشت ، به عنوان یک شبه دریبل به نمایش درآمد. در طول فصل 3 و به فصل 4 ، فرانکی لاچمن همچنان به پیشرفت خود ادامه داده است ، و با کودی در چندین شغل متحد شده و مختصراً علاقه ی عاشقانه ای به کریگ بن راسون بازی کرده است.


در حالی که نقش فرانکی در امپراتوری جنایی کودی نامشخص است و وارد فصل پنجم این نمایش می شود ، شایان ذکر است که وی تاکنون زنده مانده از خون ریزی پادشاهی حیوانات زنده مانده است و همچنان یک کارت وحشی قانونی است که به جلو می رود. با هر شانس ، نقش لاچمن در Kingdom Animal ادامه خواهد یافت ، و ما می توانیم سرهای او را با سریالهایی که بچه های بد را در حال رشد دارد برای فصل های آینده ببینیم. البته همه این فرض را بر می انگیزند که هیجان Dichen Lachman در دنیای ژوراسیک ژورنالیک جهانی آینده: Dominion هیچ درگیری با برنامه ریزی ایجاد نمی کند.




توسط پاتریک فیلیپس / 13 مارس 2020 1:31 EDT


حاوی اسپویلر برای کربن تغییر یافته است


در طول دو فصل اول سریال علمی تخیلی اصلی Netflix Altered Carbon ، Reileen Kawahara غالباً معجزه‌ترین حضور در یک منظره پرجمعیت کاراکتر بود - نه اینکه یک ارباب فوق العاده قدرتمند ، یک قاتل خونسرد و غیره را یادآوری کنیم. خواهر شخصیت اصلی سریال Takeshi Kovacs که توسط ژول کینامان و آنتونی مکی بازی شده است. همانطور که اتفاق می افتد ، او هم به همین دلیل بود که برادرش به مدت چند قرن در زندان به سر برد و به همین دلیل او در نهایت آزاد شد.


اگر در واقع اپیزودی از Altered Carbon را ندیده اید ، احتمالاً برخی از این اطلاعات گیج کننده است. به این ترتیب ، ما جلوتر خواهیم رفت و به شما می گوییم این سریال در آینده ای دور تنظیم می شود ، در زمانی که آگاهی انسان بعد از مرگ جسمی می تواند دیجیتالی شده و در بدن های جدید کاشته شود. آن دستگیره روایی حیاتی باید برای توضیح برخی از جزئیات جسورانه ترین روایت در این سریال کافی باشد ، که با حضور تاکشی (یک جنگجوی ویژه آموزش دیده) برای حل یک قتل وحشیانه و اسرارآمیز ثبت می شود. مسائل از آنجا بطور قابل توجهی خسته می شوند و خواهر تاکشی (خود یک سرباز آموزش دیده) یک بازیگر کلیدی در تمام جنون های علمی است که در زیر وجود دارد.


در آلترن کربن ، ریلین کاوهارا با بازی دیچن لاچمن انجام می شود. و اگر فکر می کنید قبلاً چهره بازیگر زن را در جایی دیده اید ، دلیلش این است که تقریباً حتماً دارید. به همین دلیل است که ریلین کاوهارا از آلتر کربن بسیار آشنا به نظر می رسد.


دیچن لاچمن برای بسیاری از مناسبت های مختلف در Dollhouse لباس پوشید

دیچن لاچمن در تلویزیون Dollhouse Fox


مانند بسیاری از بازیگران ، لاچمن اولین استراحت بزرگ خود را روی پرده کوچک نشان داد - فقط لاچمن از طریق یک اپرا صابون طولانی استرالیا که کمی در خارج از زمین دیده می شد ، زیر صحنه رفت. واضح است ، شخص حاشیه ای در حال تماشای بود ، هرچند که سرانجام این بازیگر جوان خود را در پروژه های کمی بزرگتر بازی کرد ، از جمله فانتزی پری دریایی Aquamarine ، پنهان پری دریایی اما اما رابرت 2006. از آنجا ، لاچمن در یک جفت از ژانرهای کم بودجه ظاهر شد: Tyrannosaurus Azteca با شکوه و عظیمی از 2007 (2007).


ما هیچ واقعیتی برای پشتیبان گیری از این موضوع نداریم ، اما حتی احتمالاً جای غافل ماندن آن را داشتیم یکی از آن دسته از فیلم های ارائه شده با فیلم B بود که لاچمن را روی رادار ژورو ژانر Joss Whedon از Buffy the Vampire Slayer ، Firefly و The Avengers به ​​زمین نشست. . در هر صورت ، Whedon وقتی که مونتاژ بازیگران سریال علمی تخیلی Dollhouse بود ، سریعاً در نقش اصلی پشتیبانی لاچمن بازی کرد.


اکثر مردم - حتی طرفداران دیهارد ودون - هنگامی که دو فصل خلاصه شده خود را از راه بازگشت به روباه پخش کردند ، دلال را از دست دادند. این شرم آور است زیرا سریال - که گروهی از افراد را دنبال می کند ("عروسک") که به یک شرکت مشکوک اجازه داده اند تا خاطرات خود را با هویت موقتی برای استفاده از مشتری های ثروتمند تحویل دهد - یک آزمایش روایت جذاب بود که دقیقاً لغو شد نزدیک بود به عظمت. این همچنین شامل آنچه که باید یک اجرای برجسته از لاچمن بود ، بود که سیررا را مقابل الیزا دوشکو بازی می کرد. به علاوه ، این بازیگران یك استعداد پشتیبان (از جمله چندین رگولاتوری Whedon) را در اولیویا ویلیامز ، Fran Kranz ، Tahmoh Penikett ، هری لنیكس ، ایمی اككر ، Felicia Day ، تابستان Glau ، Alan Tudyk و موارد دیگر تبلیغ كرد.




جان گودمن


الک بالدوین رکورددار فعلی است ، و استیو مارتین دونده است ، اما جان گودمن - شاید به طرز شگفت آور ، برای برخی از افراد - در حال حاضر به عنوان ستاره ای که بیشترین شخصیت های میزبان SNL را به نام خود دارد ، در مکان سوم نشسته است و 13 بازی در آن حضور دارد. میزبان از سال 1989 ، و حضور گسترده ای از حضور افراد مشهور (از جمله اخیراً به عنوان وزیر خارجه سابق رکس تیلرسون). مانند هنکس ، حضور گودمن در استودیو 8H آرامش بخش است ، زیرا شما فقط می دانید که او یک مجری سطح سر و صدا است که حداقل می تواند چیزی را سرگرم کننده و متوسط ​​ارائه دهد. در بدترین حالت ، او هنوز حداقل سرگرم کننده است و به بهترین وجه خود را به الهام بخش ترین میزبان نمایش تبدیل می کند ، یکپارچه با بازیگران کار می کند تا طلای کمدی تولید کند. گودمن در SNL آنقدر مورد احترام و راحتی است که اغلب با او مانند اعضای افتخاری بازیگران رفتار می شود و کارهایی را انجام می دهد که به طرز ظالمانه ای چون بازی لیندا تریپ در طول رسوایی لوینسکی و به همان اندازه معتبر جانشین جان بلشیشی به عنوان عضوی از برادران بلوز است.


بدترین: پاریس هیلتون

پاریس هیلتون


در سال 2005 ، پاریس هیلتون تنها یک بار میزبان SNL بود ، هنگامی که نمایش "زندگی ساده" ، رسوایی نوار جنسی و نام تجاری کلی او در همه جای فرهنگ پاپ قرار داشت. این کار را برای SNL معقول کرد که به دنبال ترسیم در یک مخاطب ، از او بدنبال راه بیفتد ، اما اپیزود حاصل قطعاً یکی از بهترین نمایش ها نبود. ریزگردهای کمدی هیلتون چیزی را برای دلخواه خود باقی گذاشت و ظاهراً در پشت صحنه او نه تنها یک چالش برای انجام دادن بود بلکه چالشی برای کار با نوشتن نمایش بود. تینا فی ، نویسنده اصلی آن ، بعداً هیلتون را "تکه ای از ***" خواند و اظهار داشت كه وی طرح های مختلفی را رد كرد و یك بار پس از شنیدن ایده ی طرح كه در اطراف نوار جنسی خود چرخیده بود ، از ترك لباس خود رها كرد و به طور مداوم عقایدی را به وجود آورد. افراد مشهور مختلفی را که دوست نداشت از جمله جسیکا سیمپسون ، مسخره کند. بعداً فی اظهار داشت که از پشیمان شدن از کم کاری او در انتقاد از هیلتون ، ابراز پشیمانی کرد اما در برابر ارزیابی کلی او ایستادگی کرد و هیلتون را "الگوی نقش وحشتناک و زن جوان وحشتناک" عنوان کرد.


توصیه شده

بعدی

بهترین و بدترین اسکله های SNL در همه زمان ها

توسط برایان بون / سپتامبر. 8، 2017 1:25 EDT / بروزرسانی شده: 15 فوریه 20 3:08 بعد از ظهر EDT


Saturday Night Live در طول 40 سال به اضافه 40 سال پخش خود هزاران طرح را پخش کرده است. کار سخت است که باعث می شود 90 دقیقه زندگی کمدی ، اصلی و کمدی انجام شود و طبیعتاً کیفیت آن متفاوت خواهد بود. برخی از این بیت ها آزمایش زمان ایستاده اند و کلاسیک شده اند ، در حالی که برخی دیگر به خاطر اینکه اینقدر بد تصور شده بودند به یاد ماندنی می شوند. (همچنین موضوع ذائقه وجود دارد. همه زمان های عالی یک شخص زباله های دیگر است.) به ترتیب خاصی ، 12 نمونه از بهترین طرح هایی که تاکنون در SNL پخش می شوند وجود دارد . به همراه 12 مورد از بدترین ها.


بهترین - مت فولی ، بلندگو انگیزشی


کریس فارلی قبل از معرفی وی با مخاطبان تلویزیون ملی ، شخصیت متی فولی را روی صحنه (به همراه باب اودک) روی صحنه آورد. این کاراکتر را به عمق و پشت پرده امانت داده است که معمولاً کاراکترهای طرح ندارند. از آنجا که او یک مربی زندگی و سخنگوی انگیزشی است ، والدین فولی را استخدام می کنند تا در مورد بچه های متدین خود صحبت کند. این کار می کند . زیرا بچه ها وحشت می کنند که مثل فولی به پایان می رسند ، "زندگی در یک ون در کنار رودخانه." فارلی یک نیروی طبیعت در اینجا است - او یکی از بزرگترین فشن های طنز در همه زمان ها بود و تعطیلات مبلمان او چیز جادویی است.


بدترین - این پت است


در منظر فرهنگ پاپ کنونی ، جفری تامبور به دلیل تصویربرداری متفکرانه و حساس خود از یک زن transgender در Transparent ، دو Emmy را به دست آورد. در اوایل دهه 90 ، SNL با جولیا سوونی به عنوان شخصیتی مبهم با نام جنسیت مبهم پت ، عود مکرر با جولیا سوونی به نمایش گذاشت. شوخی این بود که ناظران نتوانستند بگویند پت زن است یا زن ، و پت با نزدیک شدن به یک فرد مبهم جنسیتی به نام کریس چیزهای دیگر را مبهم می کند. شخصیت از آن زمان آزار دهنده و منزجر بود - پت مدام سیمر می زد ، پیروز می شد و برنده می شد اما اگر اکنون توهین آمیز نیست ، مسئله ساز است.


بهترین - آسانسور خالی از سکنه


از نظر فنی ، این طرح عنوان "Haunted Elevator" است ، اما به عنوان طرح "David S. Pumpkins" معروف تر است. در این بیت بسیار دلپذیر با مضمون هالووین ، یک زن و شوهر (بک بنت و ونسا بایر) یک خانه سواری هیجان زده را امتحان می کنند که قرار است یک آسانسور آنها را در معرض هیولا ، ارواح و سایر موجودات شبح وار قرار دهد. در عوض ، این فقط متوقف کردن یک پسر تصادفی (تام هنکس) در یک ژاکت چاپ کدو تنبل به نام دیوید کدو تنبل - با عرض پوزش ، دیوید کدو تنبل - و دو دوست اسکلت رقصنده او است. هر سوالی دارید؟


بدتر - پنجره عقب


ژانویه جونز از بازی در ن غیرقابل دستیابی - به عنوان مثال Emma Frost در فیلم های X-Men ، یا Betty Draper on Mad Men ، عالی است. در این طرح ، او شخصیتی دوردست و اسرارآمیز دیگر است: گریس کلی در هنگام ساخت فیلم کلاسیک 1953 Rear Window. در حالی که جونز بعداً یک هدیه واقعی برای کمدی در "آخرین مرد روی زمین" نشان می داد ، او در این طرح به صورت بی دست و پا و عجیب ظاهر می شود - احتمالاً به این دلیل که فرضیه کاملاً ناشی از عدم توانایی وی در استفاده از چوب است.p farting


بهترین - زمین ه (فک دوم)


دو نوع اصلی کمدی در SNL وجود دارد: طرح هایی که برای همیشه ماندگار می شوند زیرا درباره موضوعات به موقع نیستند ، و طرح هایی درباره موضوعات به موقع. در فصل اول SNL ، محبوب ترین فیلم اطراف آن Jaws بود و نمایش راهی بی نظیر برای ارسال آن پیدا کرد: Chevy Chase با لباس ارزان قیمت ، ه بسیار کی را بازی می کند که طعمه هایش را در زمین می اندازد و مردم را فریب می دهد تا به او اجازه دهند به خانه های آنها با رودخانه هایی مانند "لوله کش" ، "آب نبات گرم" و "من فقط یک دلفین هستم".


بدترین - جیلی


بدیهی است که کریستن وایگ یکی از بزرگان SNL است: ماهر در تصورات مشهور ، کمدی بدنی ، صداهای احمقانه و شخصیت های اصلی عالی. و پس از آن جیلی وجود دارد ، شخصیتی در حال تکرار چنان لذت بخش و دشوار که لذت بردن از او احساس می کند که او مثل یک تقلید از شخصیت های مکرر احساس می کند. ویگ که با یک کلاه گیس وحشتناک پوشیده شده است ، با کودک کوچک بازی می کند که حتی اگر او ظاهراً گناهکار وحشی است ، گناهکار عمل می کند. با این حال ، بزرگترین شوخی که تاکنون بر روی مخاطبان جلب کرده است ، امتناع سرسختانه این شخصیت از رفتن نیست.


بهترین - انجمن کلمات


Satire بخش بزرگی از SNL است و هر چند وقت یک بار ، آن طنز به طور کاملا خطرناکی بالا می رود. این قدرت کمدی است. در روزهای آغازین این نمایش ، با تفسیر اجتماعی اش بسیار خطرناک بود ، هرگز بیش از این که در این طرح با حضور بازیگران چوی چیس و میزبان میهمان ریچارد پریور ، یکی از جالب ترین و جنجالی ترین طنزهای استندآپ همه زمانه حضور داشته باشد. در این بیت سریع و خشمگین ، Chase با پریور برای یک کار مصاحبه می کند ، و یک تست کلمه ارتباط را اجرا می کند. کلمات و وسوسه کننده ها به سرعت تشدید می شوند و نشان می دهند که روابط نژاد پرتنش چگونه می تواند باشد.




Saturday Night Live به دلایل مختلف هر فصل نزدیک به دو ده میزبان را به ارمغان می آورد. برخی از آنها مجریان طنز فصلی هستند ، برخی دیگر از دوستان قدیمی نمایش هستند و هنوز برخی دیگر بازیگران ، موسیقیدانان ، ورزشکاران و یا شخصیت های مشهور دیگری هستند که به سادگی لحظه ای از فرهنگ پاپ را تجربه می کنند. این دسته آخر است که اغلب نمایش را دچار مشکل می کند ، زیرا به این معنی است که شما میزبان را برای پیگیری رتبه بندی می کنید و عملکرد واقعی ثانویه می شود ، و اغلب اوقات به یک فاجعه تبدیل می شوید. دونالد ترامپ یک بار در سال 2004 میزبان SNL بود که Apprentice در آن سوار شد و بعد از آن دوباره در سال 2015 ، کمی کمتر از یک سال قبل از انتخاب وی به عنوان 45مین رئیس جمهور ایالات متحده ، در یک اقدام آشکار این نمایش برای سرمایه گذاری بود. این واقعیت که همه در مورد پسر صحبت می کردند. نتیجه ، رده بندی های قابل پیش بینی بالا ، اما کمدی خیلی خوب نبود ، و بازیگران نمایش به خصوص از حضور ترامپ در ساختمان خوشحال نبودند. Taran Killam ، عضو بازیگران پیشین ، بعداً احساس شرم شدید در مورد این قسمت را توصیف کرد ، و عضو بازیگران پیت دیویدسون به سادگی اظهار داشت که ترامپ در طول تمرینات "همه هفته عجیب است". صرف نظر از اینکه شما نسبت به او به عنوان رئیس جمهور چه احساسی دارید ، می توانیم به طور کلی توافق کنیم که دونالد ترامپ میزبان بزرگ SNL نبود.


برترین ها: استیو مارتین

استیو مارتین


بیشتر افراد به اشتباه معتقدند استیو مارتین بیش از هر میزبان دیگر عضو بازیگران Saturday Night Live بوده است و این هم اثبات اثری است که وی در این نمایش داشته و هم نشانه ای از محبوبیت وی در بینندگان است. مارتین دومین قسمت از رکورددار قسمت بالدوین از قسمت های میزبان است ، با 15 قسمت به نام وی و نمایش ها و نمایش های بی شمار بی شمار در چهار دهه گذشته. با این وجود ، شاید آنچه بیشتر گفتن است این است که او در سالهای ابتدایی این نمایش چند بار ظاهر شد. مارتین برای اولین بار در اکتبر سال 1976 میزبان SNL بود و در کمتر از دو سال دیگر می توانست به "باشگاه پنج تایمر" برجسته میزبانان مکرر بپیوندد. در آن روزها او شروع به پرورش نوع شخصیت ها و شخصیت هایی کرد که او را به SNL مورد علاقه خود قرار داد ، از "King Tut" و Theodoric of York تا پیوستن به Dan Aykroyd به عنوان یکی از برادران Festrunk تا ساخت یک آرزوی کریسمس بسیار معروف در یکی از طرح های انفرادی عالی را نشان دهید او از سال 2009 میزبان نیست ، اما او اغلب در استودیو متوقف می شود ، و ممکن است به زودی زمان بازگشت باشد.


بدترین: میلتون برل

میلتون برل با دان دایروید


شاید پیدا کردن یک افسانه کمدی مانند میلتون برل در بین بدترین میزبان های تاریخ SNL تعجب آور باشد ، اما گنجاندن وی اثبات این است که این نمایش فقط در مورد خنده دار بودن نیست. شما همچنین باید در چارچوب تعیین شده توسط نمایش مشارکت کنید ، در طرح هایی که توسط افرادی که عادت ندارید با آنها کار کنید و سپس اجرای آنها با گروهی از بازیکنان که هر هفته یکبار حضور دارند ، شرکت کنید. حتی اگر آنها ظاهراً آن هفته ستاره باشند ، میزبان باید به عنوان بخشی از یک گروه عمل کند ، بازیگران را حتی اگر اعضای بازیگران با تجربه و سطح راحتی خود میزبان را بالا ببرند ، بازی کنند. میلتون برل ، که عادت داشت اجرای نمایش خود را انجام دهد ، به نظر نمی رسید این پویایی را درک کند. برل در طول میزبان خود در سال 1979 از بازیکنان پشتیبان خود خطیبی کرد و همه را در حین طراحی از صحنه بالا برد ، دوربین را زیر دوربین گرفت و حتی ظاهراً سعی داشت قسمتهای جدیدی از خودش را در زمان اجرا نشان دهد. این تنها دفعه ای بود که او میزبان این نمایش بود ، نه به این دلیل که او خنده دار نبود ، بلکه به این دلیل که او به تنهایی مناسب نبود.




آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

ماینروب فروشگاه اینترنتی فایل سپیده pipe-price گروه تولیدی خدماتی هیواد | تعمیرات مبل دنیای دیجیتال زندگی شاد سوال طور سرور مجازی لینوکس گروه صنعتی دیجی آلوم آهن مشهد